از همهمه مردم دنیا دلگیرم.....
*خدایا: دیروز خوشبختی را حراج میکردن،افسوس من زاده ی امروزم! خدایا جهنمت فرداست پس چرا امروز میسوزم. زن که باشی ، این روزها نبضم کند میزند.... قلبم تیر میکشد... دارم صدای خرد شدن احساسم را لا به لای چرخ دنده های زندگی میشنوم...
دیروز و فردا هر دو نامردند... دیروز با خاطراتش... و فردا با وعده هایش مرا فریب داد... تا نفهمم امروزم چگونه گذشت... واســــهـ کــمـتـر کـســـیـ خــوبــ مـیــنـویـســـهـ یــــــکـیـ لـبــــــ هـــــاشـ هـمـیــشـهـ غــرقــهـ خــنـدســ یــــــکـیـ چــشـمــاشـ تـــو خــوابـمـ خیــســـهـ خیــســـهـ ... این چه رازیست که بر عطر تو آویخته است ؟؟؟ دست خیالت که برم می دارد .. مثل پروانه مرا ، در دل گل می کارد ...!! چشمانم را مـیـرَوی؟؟ خدایا حواست هست؟! صدای هق هق گریه هام...از همون گلویی میاد که تو... از رگش به من نزدیک تری. خدا آدمایی رو که خیلی دوست داره زیاد امتحان میکنه اینطور که من حساب کردم حس میکنم خدا دیونه ی منه .....
چه خووه مال بار كنه يارت وا بات بو كميت چال زين مخملي به زير پات بو چه خووه مال بار ونه به دشت شيمبار دست گل منه دستوم بو چي پار و پي رار آي عزيزوم مينا بنوش دستمال هفت رنگ چي تيات پيدانداد به ايل چهار لنگ مو اويدوم كهد ره ديدوم نبيدت خاطروم جا نگرد كندوم به دينت مو اويدوم كهد ره ري كردوم وا پشت غم خوم كم سيم نبيد سرديت مونه كشت اي عزيزوم مينا بنوش دستمال هفت رنگ چي تيات پيدا نداد به ايل چهر لنگ عاشقوم ديونه يوم بيان بوكوشينوم بونديم كهد گل هيچ مگوشينوم آي بلال بلالوم ددر خالك به نوفتت آي تش به جونوم ايوني گلوم واگفت و لوفتت چه خووه شو مهي پا تش تونگي تا خروس خون گپ زني وا همدرنگي چه خووه شو مهي پا تش چاله سير بخوني سي گلت بلال بلاله آي بلال بلالوم بلال بلالوم گلوم خالك به نوفتت تش به جونوم ايوني گلوم وا گفت و لوفتت شعر از خواننده فقيد و محبوب بختياريها مسود بختياری در قمار زندگی عاقبت ما باختیم ، بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم دردنامه
بعضی شب هاحال عجیبی دارم… این روزها از سنگ شدنم حرف میزنند.... سنگی که برای تو از هر خاکی,خاکی تر بود..... سلام مرا به غرورت برسان و به او بگو.... بهای قامت بلندش.... تنهاییست...
تقصیر هیچکس نیست .... به نام عشق جسمت را لگدمال بوسه های هوس الودشان میکنند .... و به نام ناپاکی تو فراموشت میکنند.... به نام نجابتت باید سکوت کنی.... و به نام صبر از درون ویران میشوی...
عاقبت یک جایی ، یک وقتی
به قول شازده کوچولو
دلت اهلیهِ یک نفر می شود !...
و دلت ،
برای نوازش هایش تنگ می شود ؛
حتی برای نوازش نکردنش !
تو می مانی و دلتنگی ها ،
تو می مانی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپد .
سراسیمه می شوی ،
بی دست و پا می شوی ،
دلتنگ می شوی ،
دلواپس می شوی ،
دلبسته می شوی ؛
و می فهمی ،
نمی شود "زن" بود و عاشق نبود ...
בر حصــار هــم ڪــﮧ باشــنــב،
آشــوبگــــرانــے هســتنــב
ڪـــﮧ هــر ڪــوבتــایــے را رهبــرے مــےڪــننــב
بـــراے تصــاحــب בلــم!
لــعــنـت بــر چـشـــمـــان فــتنـــﮧ گــرت
تلخ است
همه فکر کنند سرت شلوغ است
و تنها خودت بدانی چقدر
تنهایی . . .
تکیه گاهم باش...!
میخواهم سنگینی نگاه این مردم حسود شهر را توهم
حس کنی...
این مردم نمیتوانند ببینند دستایمان
تا این اندازه بهم می آیند..
به اندازه ی دلتنــــــــگی هایم
به مـــــــــــــن بـــــــدهکاری...
وعـــــــــده ما باشــــــــــــــــد
روزی کهدلتـــــ♥ـــــنگم شدی
همیشه میبندم
تا تورا در کنارم ببینم
در خیال با تو
سخن میگویم
تا تنهایی را حس نکنم
در ذهن
تورا می یابم
تا بدانم که در کنار منی
میترسم چشمانم را باز کنم
نکند تو نباشی ای خــــــدا
حـرفـی نـیـسـت..
یـعـنـی حـرفـی نـ َــمـ ــانـ ــدهـ ــ ــ
فـقـط ثـانـیـه ای،،،
نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه..
لـحـظـه ای، بـَرگـرد...
مـن روزی تـمــــــــــــــــــامِ تــ♥ــو بـودم...
بـی انـصـافـــــــــــــــــــــــمـن ايـــــرانــــــــی ام !
نامـم "عــربـی" اسـت ...
اتـومـُبيـلــم "ژاپـنـی"
...
تــرجيـعاً پـارچــہ لـباسـم فـاسـتـونـی "انـگـليـسی"
غــذای مــورد عـلاقــه ام پـيـتـزای "ايـتـاليـايـی"
و عـاشــق سـريال حـريــم سـلـطان "تـركـی" هـسـتــم ...
ايــن الـبـتــه هـمــہ مـاجــرا نيـســت ...
مـن ايـرانـی ام ! مـعـتـقــدم "پـيـكـان" خيـانــت تـاريـخـی بـوده اسـت ...
"آبـگـوشــت" غـذای عـقـب مـانـده هـاسـت و "فــرديـن" هـم هـنـر پيــشـہ آبـگـوشـتـی ...
عـاشـق "ژآن والژان" "بيـنـوايان" "ويـكـتور هـوگـو" هـسـتـم ...
و شـاهـنامـه ... پـدرم يـكـی داشـت ، نـمـی دانـم چـہ شـد ...
نا آشـنا با "بابـك خـرم ديـن"
نـام دخـتـرم "زهــرا" بـه احـتــرام "فـاطـمـہ زهــرا "
و عـاشـق "جـنيـفـر لـوپـز" امـا ...
مـن ايـــــــــرانــــــی ام !!
یه دلتنگی
یه بغض
یه دلواپسی بزرگ
نه بخاطراینکه تنهام…
نه…
بخاطراینکه بریدم…
حتی ازخودم…
امشب هم مثل هرشب ازاون شب هاست..
Design By : MohammadDesign.IR |